ارتباطات برتر: انتشار نامه انتقادی ۷۲ نماینده مجلس خطاب به روسای سه قوه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره روند مدیریت وزارت نفت بعد از دو روز همچنان موضوع اصلی بحث در محافل اقتصادی است. در همین زمینه با رضا وثوقی روزنامه نگار قدیمی حوزه نفت به گفتگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
به گزارش پایگاه خبری ارتباطات برتر:
آقای وثوقی حتما نامه انتقادی نمایندگان مجلس درباره آقای زنگنه را خوانده اید نظرتان در این زمینه چیست؟
بله نامه را خوانده ام بسیار متن پرغلطی دارد، ولی به شدت معتقدم برای کلیت نظام جمهوری اسلامی و به ویژه در این شرایط تحریم خوب است، نامه را اگر با چشم آینده نگر ببینید میگویم برای ایران بسیار خوب است
یعنی اعتقاد دارید مدیریت نفت گرفتاری ایران است؟
نخیر اصلا، منظور من این بود که نوع تفکرات موجود در نهاد قانون گذاری کشور گلوگاه چالش برانگیز آینده این نظام است و حتما میشود برای رفع و حل آن برنامه ریزی کرد و چه زمانی بهتر از عصر چهل سالگی یک نظام که موقعیت ممتازی برای شناخت مشکلات و رفع گرهها است.
بیشتر توضیح بدهید، چه مشکلاتی در نهاد قانون گذاری منظور شماست؟
ببینید این نامه که به گمانم خیلی تلاش کرده اند به نامه ۷۲ تن معروفش کنند، یک کلیتی دارد که انتقاد از روند مدیریت نفت است، این کلیت را مسئول جواب دادنش خود دولت و وزارت نفت است، اما یک جزئیاتی هم دارد و، چون برای اولین بار است که عدهای در نهاد قانونگذاری کشور آمده اند جزئیات یک برنامه عملیاتی رویاگونه را منتشر کرده اند نه تنها دولت و وزارت نفت بلکه همه کارشناسان حوزه نفت هم میتوانند ورود کنند از همین وجه است که من دارم موضوع را نگاه میکنم.
بله سئوال اصلی ما هم درباره همین جزئیات است، به نظر شما کدام بخشهای این جزئیات نادرست است؟ کجایش درست است؟
مطلقا هیچ بخشی از آن درست نیست، ببینید این نامه آکنده از اشاره به پروژههایی است که وزارت نفت با آنها مواجه شده، ولی به هر دلیلی آنها را اجرا نکرده است، الان نمایندهها آمده اند میگویند تو چرا اجرا نکردی باید اجرا میکردی که الان وضع مملکت این نباشد! کجای دنیا مجلس قانون گذار سه سال چهارسال پنج سال بعد از اینکه یک شرکتی را خلع ید کردند میآید میگوید چرا کردی؟، اگر شماها متخصص این حوزه بودید همان وقت یک طرح سه فوریتی میگذاشتید دولت را الزام میکردید به اجرایش و عواقبش را هم میپذیرفتید، نه اینکه بعد از تمام شدن ماجرا یادتان بیفتد، بگذارید راجع به همه بخشهای این نامه برایتان توضیح میدهم، چون حتی یک بند، حتی یک جمله درست در این نامه نیست و من معتقدم همه آن نامه بافته رشتهی تفکر افرادی غیر از نمایندگان مجلس است که برای صنعت نفت و البته برای کسب و کار خود دارند نقشه میریزند، ابتدا این را بگویم که کسانی که این نامه را امضا کرده اند قطعا باید خود را در پیشگاه همه ملت و به ویژه موکلانی که به آنان رای داده اند مسئول بدانند و امیدوارم بعد از اینکه در افکار عمومی جزئیات این نامه تحلیل شود آقایان از مسئولیت فرار نکنند.
در این نامه اشاره شده است که باید با کشورهای بزرگ منطقه که به صورت سنتی مشتری نفتی ما بوده اند مذاکره راهبردی شود، اولا مذاکره راهبردی یعنی چه؟ دوما کدام کشور بزرگ منطقه مشتری سنتی نفت ما است؟ این منطقهای که ما در آن هستیم فقط ترکیه میزان خیلی کمی نفت از ما میخرد و ظرفیت مشخصی هم گاز وارد میکند که فعلا قابل افزایش هم نیست، مشتریان سنتی بزرگ ما چین و هند و کره جنوبی و ایتالیا و یونان هستند که هیچ کدام در منطقه ما نیستند اصلا برخی شان متحد بسیار نزدیک و استراتژیک آمریکا هستند مثل کره جنوبی، تعدادی از اینها خودشان شرایطشان با قطع نفت ایران بد میشد رفتند با آمریکا مذاکره کردند و معافیت گرفتند و الان هم دارند نفت میخرند، حالا ما برویم چه مذاکره راهبردی با اینها بکنیم؟ وقتی چماق جریمه وزارت خزانه داری آمریکا هست که آنها نمیآیند رسما از ما نفت بیشتری بخرند، اتفاقا خطای بزرگ نامه همین جاست که نمیدانند در شرایط تحریم مذاکره با مشتریان راه به جایی نمیبرد بلکه باید مشتری جدیدتر و راه جدیدتری یافت، البته یک تفسیر هم این است که منظور نویسندگان و طراحان نامه از مذاکره راهبردی با کشورهای بزرک منطقه، رایزنی با عربستان است یعنی خواسته اند در لفافه کلام بگویند که برویم با عربستان مذاکره کنیم که از گرفتن بازارهای ما کوتاه بیاید، ولی من این چنین ظرفیتی را در مسلک نویسندگان نمیبینم که بخواهند این را بگویند حتی غیرمستقیم. آنها در واقع با این عبارات در این نامه نشان داده اند اصلا جغرافیای منطقه و ساختمان بازار نفت ایران را به هیچ وجه نمیشناسند و نمیدانند عوامل موثر در این بازار چیست و بازیگران آن چه کشورهایی هستند، از قراردادهای نفت و میعانات شش ماه اخیر کشورهای شرق آسیا بی اطلاع هستند و از تحرکات شرکتهای نفتی آمریکایی و سعودی در این بازار به هیچ عنوان خبر ندارند، نامه از این حیث که در موارد دیگری هم تکرار شده است یک شاهکار در بی اطلاعی یک چهارم نمایندکان مجلس ایران از اوضاع و احوال اقتصاد بین الملل است .
در همین نامه یک تز واقعا عجیبی هست نوشته اند ضرورت دارد وزارت نفت برود مشارکت کند در ساخت مخازن ذخیره سازی در بنادر چین و هند و برزیل و آفریقاجنوبی و عمان و اندونزی، خوب نمیگویند ما مخزن ذخیره نفت در اینجاها بسازیم که چه کار کنیم؟ طراحان اصلی این نامه احتمالا یک جایی شنیده اند که ساخت مخازن ذخیره نفت در کشورهای هدف کار خوبی است، اما دلیلش را نفهمیده اند، معمولا کشورهایی مثل عربستان که ارقام بالای صادرات نفت به بازارهای شرق آسیا دارند میآیند در کشورهایی همچون سنگاپور یا چین مخازن ذخیره سازی میسازند و نفت شان را در ارقام بالا در آن ذخیره میکنند که اگر بازار نفت شرق آسیا دچار تب و تابی شد یا در مبدا تولیدشان اتفاقی افتاد و تولیدشان با مخاطره روبرو شد آنها بتوانند نیاز مشتری شان را سریعا رفع کنند و جایی برای تنفس کشورهای رقیب نگذارند، پس اول باید اصل جریان خرید و فروش و تجارت دوجانبه نفت خام برقرار باشد بعد برویم مخزن بسازیم، حالا ما که مثلا در شرق آسیا مقدار مشخصی نفت میفروشیم و مرتب هم در حال نوسان است برویم میلیونها دلار در بنادر اندونزی سرمایه گذاری کنیم و مخزن بسازیم با چه توجیه اقتصادی؟ یا مثلا کسی از این نویسندگان محترم نامه دلیل نمیآورد که ما چرا باید برویم در آفریقای جنوبی مخزن ذخیره نفت بسازیم؟
در این نامه نوشته اند باید از ظرفیت همسایگان جهت سوآپ نفت و گاز استفاده کرد، بسیار خوب این حرف درستی است، اما بگذارید آنالیزش کنیم ببینیم به چه نتیجهای میرسیم، سوآپ یعنی چه؟ یعنی ما مقدار مشخصی نفت در یک جهت جغرافیایی کشور از یک همسایه مان بگیریم و مابه ازای آن در خلیج فارس بدهیم به مشتری که نفت همسایه مان را میخواهد تحویل بدهیم، ما از کجا میتوانیم نفت بگیریم؟ از افغانستان میتوانیم؟ نه، از ترکیه میتوانیم؟ نه، فقط از روسیه و قزاقستان و آذربایجان و کمی هم از ترکمنستان میتوانیم نفت در شمال کشور تحویل بگیریم و در جنوب تحویلشان دهیم، در جهت جغرافیایی غرب هم از عراق میتوانیم نفت بگیریم که در پالایشگاههای نزدیک به آن مصرف کنیم، تازه این در شرایطی است که آنها خودشان بتوانند مشتری شان را قانع کنند، چون مثلا آذربایجان که میتواند نفت خود را در بندر جیهان تحویل مشتری اروپای شرقی اش بدهد اصلا برایش غیرمنطقی است که نفت اش را به ایران بدهد بعد به آن مشتری اروپایی اش بگوید حالا برو دریای سیاه را دور بزن از کانال سوئز عبور کن شبه جزیره عربستان را هم دور بزن برو داخل خلیج فارس و در جزیره خارگ نفت ات را از پایانه ایران دریافت کن، اصلا مشتری اش فرار میکند؟! پس اول از همه باید بدانیم که نفتی که میگوئیم سواپ کنیم باید کشور طرف ما برایش مزیت داشته باشد، خوب حالا این نفتی که از آنها میگیریم را باید چکار کنیم؟ نفت را که نمیشود در باک خودرو ریخت پس باید بیاوریم در یک پالایشگاه آن را تصفیه کنیم، و پالایشگاهی باید باشد که باید آنقدر نزدیک باشد که انتقال نفت وارداتی قزاقستان و آذربایجان و روسیه به آنجا صرفه اقتصادی داشته باشد، خوب پالایشگاه تهران و تبریز فقط برای این کار مقرون به صرفه است نمیشود که نفت وارداتی از قزاقستان را ۲ هزار کیلومتر ببریم به آبادان برسانیم آنجا تسویه کنیم، میزان قابل دریافت پالایشگاه تهران چقدر است؟ کل ظرفیت این پالایشگاه ۲۵۰ هزار بشکه نفت در روز است، که همه ظرفیت آن الان با نفت تولیدی جنوب ایران پر شده است، خوب وقتی ما تولید نفت مان کم شده و ظرفیت دریافت پالایشگاهی کشور از محل نفت خام ایرانی اشباع شده ما چرا باید برویم و نفت دیگران را بیاوریم؟ نفت اضافی خودمان را کجا ببریم؟ میخواهم بگویم بله سوآپ خوب است، ولی زمانی که ما هم در داخل ظرفیت خالی پالایش داشته باشیم و هم نفت زیادی بی مشتری نداشته باشیم، با این مقدمات است که توجیه اقتصادی دارد که نفت خارجی را آورد و ما به ازایش تحویل داد، خوب شما خودت از همین آنالیز ساده بروید منطق تحلیل گرانی که این نامه را نوشته اند درک کنید، نکته بعد هم این است که وضعیت سوآپ سالهای سال برقرار بود، اما دولت آقای احمدی نژاد بی استدلال قطع کرد و ما را از بازار سوآپ محروم کرد، این نکته را هم بگویم که فروش نفت مثل رویه فروش معمول بازار نیست، در بازار فردی در حجره اش نشسته است مشتری میآید میگوید قیمت بالاتر میخرم حجره دار هم میگوید بسم الله، در بازار نفت روابط بلند مدت حاکم است مثلا قزاقستان که سالها نفتش را با ما سوآپ میکرد روی اینکه ظرفیت مشخصی از تولیدش را از این طریق بفروشد حساب کرده بود وقتی آقای میرکاظمی آن را قطع کرد خوب آن کشور هم میرود برای آن ظرفیتش قرارداد تازه میبندد و سعی میکند طولانی مدت هم قرارداد ببندد که منافعش تضمین شود، حالا به نظرم آقای زنگنه و تیمش که در تابستان ۹۶ پس از هفت سال توقف سوآپ را احیا کردند یک کار بسیار نادر را انجام دادند، چون اصلا کسی فکر نمیکرد ایران به بازار سوآپ منطقه کاسپین برگردد، اما برگشت و بندر نکا فعال شد، ضمنا برای سوآپ با عراق هم خیلی موفق مذاکره کردند حالا اینکه تحریمها از راه رسید یک بحث دیگری است. ولی در کل این تاکید بر سوآپ که جزو پیشنهادات صدر نامه ۷۲ نفر بود خیلی ساده نشان میدهد آقایان درباره مقوله سوآپ فقط چیزهایی شنیده اند، ولی درباره الزامات اجرا شدنش اطلاعات کافی ندارند.
اینکه چرا نتوانستیم مانع شوک به بخش نفت در اثر تحریم شویم بخش مهم نامه است، در این باره توضیح بدهید؟
اول باید عرض کنم همانطور که غیرقانونی بودن تحریمهای آمریکا علیه ایران از دید حقوق بین الملل مورد تائید همه است اینکه رفتار تحریمی امریکا بسیار هدفمند و برنامه ریزی شده است هم غیرقابل انکار است، پس این واقعیت را در نظر بگیرید که آنها برای محدود کردن اقتصاد ایران ابزار هژمونی سیاسی و اقتصادی شان را به کار گرفته اند، ما که چنین ابزاری نداریم، پس وارد شدن تنش به اقتصاد ایران یا به قول شما شوک، مشمول همه بخشهای اقتصاد ایران و امری بدیهی است، فقط مربوط به بخش نفت نیست، کسی هم نمیتوانست درباره رفتار آمریکا پیش بینی قطعی بکند، حالا من یک اعتقادی دارم شاید به خیلی از دوستان هم بربخورد، ولی میگویم اصلا پیش بینی دقیق هم از زمان و نوع تحریم امریکا میداشتیم عملا کاری نمیتوانستیم بکنیم، البته اینجا فضای کافی برای تشریح این حرفم ندارم، ولی واقعا چارچوب اقتصاد ایران طوری است که یا باید درهای کشور را ببندیم و مثل کره شمالی خودمان بکاریم و خودمان بخوریم که یک زمان محدودی میتوانیم اینطوری ادامه دهیم یا باید با محیط بین المللی و در راس آن آمریکا تعامل کنیم منظورم از تعامل این نیست که بشویم بچهی حرف شنوی آمریکا. نه، ولی بهرحال اینهمه کشور در جهان استقلال خود را حفظ کرده اند و در عین حال در محیط بین المللی هم حضور دارند ما هم میتوانیم و البته چگونگی اش منوط به نظر مجموعه نظام است، حالا ما هیچ کدام را نداریم، ولی یک راهبرد خیلی جالبی فعلا در پیش گرفته ایم که اروپا را به عنوان یک سر برجام و یک طیف تعامل بین المللی حفظ کرده ایم، حداقل این است که حفظ این یک طیف که ضرری برای ما ندارد، ولی ببینید طی این چند ماه اخیر برخی چه جنجالی در رسانه هایشان راه انداخته اند که دولت باید اروپا را رها کند، نباید چشم به اینها داشت و از این قبیل حرف ها. دقیقا این جریان میخواهد ما در نهایت درهای کشور را ببندیم که نتیجه اش مشخص است.
من سعی میکنم برای اینکه بهتر موضوع را درک کنید روی ادبیان همان نامه ۷۲ نفره صحبت کنم، آقایان در ارائه راهکارهای میان مدت و بلند مدت مقابله با تحریم ها، مدعی شده اند که استفاده از سازوکار یکپارچه سازی میدانهای مشترک نفتی با عراق، قطر، عمان و امارات باید انجام شود،ای کاش میشد در یک محیط صمیمی روی تخته سیاه این حرفها را برای آقایان شرح میدادیم تا میفهمیدند که چه چیزهایی را امضا کرده اند، عراق سالهاست با یک تیپ جدید قراردادهای نفتی جذاب توسعه میدانهای مشترکش را به شرکتهای بزرگ چندملیتی داده است، عراق که خودش راسا میادینش را توسعه نمیدهد، حالا فکر کنید در میدان مشترکی با ایران شرکت بی پی در حال توسعه است، با چه منطقی میتوانیم انها را قانع کنیم که بیائید با هم میدان را توسعه دهیم، آن شرکت به دنبال سود خودش است اصلا آمده که سود بالا ببرد بعد چرا باید سودش را با ما شریک شود؟ دولت عراق هم هرگز تن به چنین کاری نمیدهد که بخواهد آنها را الزام کند، چون انها سرمایه اورده اند و عراقیها آنها را مثل مرغ تخم طلا نگاه میکنند اصلا اجازه نمیدهند که خللی به کارشان وارد آید، یا مورد دیگر درباره قطر. این کشور با ما در میدان مشترک گازی گنبد شمالی یا همان پارس جنوبی شریک است، در طرف قطری الان کارشان تمام شده و اصلا توسعهای ندارند، قراردادهایشان را وقتی بستند که ما در حال سیاستهای عجیب و غریب دوران احمدی نژاد بودیم، الان قطر کارخانههای ال ان جی خود را ساخته و قراردادهای ۲۵ ساله صادراتش را هم بسته است مگر سرشان به جائی خورده که بیایند در میدان با ما شریک شوند؟ با عمان هم فقط یک میدان هنگام را مشترک هستیم که سال ۸۵ به آنها پیشنهاد دادیم اول قبول کردند بعد فهمیدیم که رفته اند بی سر وصدا در حال خرید تجهیزات توسعه هستند و اگر دیر میجنبیدیم کل میدان را عمانیها (البته کار دست خود عمانیها نبود و مشاوران انگلیسی کارگردان بودند) میبردند، بر اثر یک اتفاق تصادفی متوجه نیت عمانیها شدیم و کل کشور هم بسیج شد که کار را جلو ببرد و در نهایت هم ما زودتر از آنها برداشت کردیم، ولی کار توسعه آن در طرف عمانی تمام شده و سهم و سود شرکا هم مشخص است پس اینجا هم حرفی برای گفتن نیست، درباره امارات هم میدانیم که این کشور متحد اصلی عربستان است و بجز یک ارادت شخصی که آن پدر و پسر آل مکتوم حکام دبی از قدیم به سیاست ایران داشتند و الان چند سالی است آن هم خراب شده اصولا بقیه امرای این کشور بخصوص خانواده مستقر در ابوظبی که راس سیستم آنها است به هیچ وجه با ایران میانه خوبی ندارند، اگر قرار است با امارات میدانی را مشترکا توسعه دهیم همین آقایان نویسنده نامه ۷۲ امضایی ابتدا لطف کنند خودشان به عنوان هیات حسن نیت مجلس ایران بروند با اماراتیها حرف بزنند و باب دوستی را باز کنند، من مطمئنم که پشت سر آنها وزارت نفت در ابوظبی و دبی اردو میزند و قرارداد هم میبندد، مگر ما یک قرارداد بزرگ با شارجه برای صادرات گاز نبستیم دوستان و همفکران همین آقایان که نامه نوشته اند با آن قرارداد چه کردند و به کجا رساندند؟ الان اماراتیها به اتکای کدام چراغ سبز ایران بیایند میدانشان را با ما مشترکا توسعه دهند؟ یا مثلا در همین بخش راهکارهای میان مدت وبلند مدت نوشته اند توسعه طرحهای شیرین سازی و مرکاپتان زدایی میعانات گازی جهت گسترش بازارهای فروش. واقعا این آقایان خبر ندارند که با کاهش مرکاپتان میعانات الزاما اینها به فروش نمیرسد، کو بازار؟ کجاست خریدار؟ اجازه بدهید اول خریدارش را پیدا کنیم بعد برویم برای بهبود کیفیتش پروژه تعریف کنیم، چطور شده است کاهش مرکاپتان آمده جزو راهبردهای مقابله با تحریم! مرکاپتان یک جور سولفید آلی است که خیلی خورنده است و هم فولاد خط لولههای انتقال را زود خراب میکند و هم برای مصرف نهایی باید سولفیدهای گوگردی اش حذف شود، بله غلظت مرکاپتان باعث کاهش قیمت میعانات میشود، اما این دلیل نمیشود که اگر مرکاپتانش گرفته شد بلافاصله مشتری در صف بایستد، این جور مسائل در فضای توسعه عادی صنعت نفت باید تعریف شود و غیرمنطقی است که در فهرست راهبردهای مقابله با تحریم ذکر میشود.
اجازه بدهید بحث را با موضوع بریکس دنبال کنیم، در این نامه هم صریحا به ضرورت همکاری با کشورهای بریکس تاکید شده است و هم نوع همکاری با برخی از این کشورها به صورت مفصل انتقاد شده است، در این زمینه توضیح دهید.
بله این بخش نامه که عمده محتوا را هم به خود اختصاص داده است واقعا عجیبترین بخش آن است، کشورهای بریکس شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی همگی اقتصادهای در حال رشد هستند که یک دهه قبل آنها را نوظهور مینامیدند، اما الان دیگر نوظهور نیستند و برخیها مثل روسیه و هند خیلی هم باثبات در حال رشد هستند، گفته اند باید برویم با این کشورها در بالادست نفت همکاری کنیم، البته نویسندگان نگفته اند که اگر ما برویم آنها هم مشتاق هستند یا نه؟ همین الان در برزیل یک رئیس جمهور دست راستی افراطی سرکار آمده که اولین میهمانش در برازیلیا آقای نتانیاهو بود و قصد هم دارد سفارت برزیل را به قدس شریف منتقل کند، ما با این برزیل برویم کار نفتی کنیم؟ اصلا راه میدهند که برویم پیشنهاد بدهیم؟ در همین نامه نوشته اند باید در گذشته میرفتیم برزیل پتروپالایشگاه میساختیم، حالا من میگویم اگر میرفتیم و میساختیم و الان برزیل به استناد ادعاهای آمریکا یا در همکاری با اسرائیل در قضیه ادعای غیرقانونی آمیا میآمد پالایشگاه ما را در برزیل مصادره میکرد این آقایان که نامه نوشته اند جواب ملت ایران را میدادند؟ من نمیدانم آقایانی که این نامه را نوشته اند چقدر از تحولات جهان خبر دارند، ولی قرائن و شواهد که در این نامه هست نشانه زیاد جالبی نیست، بقیه اعضای بریکس هم کشورهایی هستند کم و بیش شبیه همدیگر. هند و چین و آفریقای جنوبی همگی اجزای یک پازل در رفتار بین المللی هستند، اگر منظور این نامه از همکاری بالادستی با اعضای بریکس کشاندن پای آنها به سرمایه گذاری در توسعه میادین ایران است که همین روسها که عضو بریکس هم هستند آمدند قرارداد توسعه هم بستند و بعد از هیاهوی ترامپ آنها قبل از همه راهشان را کج کردند و رفتند، تردید نکنید چینیها و هندیها و دیگران هم بودند همین کار را میکردند، چون اساسا در سناریوی تحریم شبکهای آمریکا، برای یک کمپانی نفتی بزرگ روسی یا هندی یا چینی یا برزیلی دو راه وجود دارد، یا باید قید هر نوع فعالیت را در بازار آمریکا زد یا باید به حرفش گوش داد، این یک واقعیت تلخ و بسیار تلخ است، ولی هست، درباره توتال چقدر داستان سرایی کردند، بدعهد بوده و فلان..، ولی خوب توتال به منافع سهامدارانش نگاه میکند، توتال یک شبکه بسیار گسترده پالایش و پخش در آمریکا دارد، در سهام چندین پالایشگاه و یک شبکه وسیع پمپ بنزین در خاک آمریکا حضور دارد، میلیاردها دلار از درآمدش هر سال از همین بازار تامین میشود، خوب توتال آمده بود سه چهارمیلیارد دلار در ایران سرمایه گذاری کند که یک سود خوبی هم ببرد، اصلا فرض کنید ۱۰ میلیارد دلار سود میبرد بعد از پنج سال. خوب توتال برایش منطقی نیست این سود را با سود بالای بازار آمریکا عوض کند، فرقی نمیکند شما بجای توتال شرکت نفت هندی و چینی و آفریقایی هم میآوردید همین میشد، بهرحال این که کشوری ۲۴ درصد کل اقتصاد جهان را در اختیار داشته باشد یک مفهومی است که نمیشود شعاری با آن برخورد کرد، ما جلوی آمریکا خیلی مقاومت کرده ایم و عالی است، اما نباید این باعث شود حقیقتهای اقتصاد آمریکا و اقتصاد ایران را نبینیم اصلا من به دو کشور کاری ندارم میگویم حقایق اقتصاد بین الملل را اگر نبینیم و باورش نکنیم دچار خطای محاسبه میشویم، خطای محاسبه همین نامه ۷۲ نفر است، این مصداق و تابلوی عیان خطای محاسبه است.
یعنی شما معتقد هستید این تعداد نسبتا زیاد نمایندههای مجلس همگی دچار خطای محاسبه شده اند؟
من به فراتر از این معتقدم، میدانید که این فهرست از نمایندگان مجلس، تخصص در زمینه مسایل نفت یا اقتصاد سیاسی ندارند البته یکی دو مورد معدود هم هست، اما در کل توقع هم نیست که همه انها درباره اقتصاد بین المللی، ژئوپلتیک نفت یا ساختارهای فنی بالادست و پائین دست این صنعت بدانند؛ در همه جهان هم وکلای مجلس از هیاتهای مشاور متخصص و زبده استفاده میکنند، منتها در کشور ما این رسمها نیست، در صدر نامه ۷۲ نفر اشاره شده است که آنها نظرات جمع کثیری از مدیران و متخصصان حوزه نفت و گاز را استماع کرده اند، اما مشخص است که یک اتاق فکر منسجم به تدریج نظراتش را القا کرده است، من به صورت مشخص قطعههای پراکنده از کل این نامه را در طی یک سال اخیر در پایش یک مجتمع تولید فکر دیده ام، این مجموعه یک تصویر به شدت افراطی از مفهوم توسعه دارد، بدبینی غلیظی به اروپاییها دارد و با انبوهی از پیشفرضهای مشخص به تحلیل کارکردهای دولت میپردازد، همکاری با چین و روسیه را به شدت عاقلانه میدانند در حالی که در برابر هزاران سند از تجربه همکاری تلخ با این دو کشور در حوزه نفت سکوت میکنند، تحلیلهای این اتاق فکر بیشتر برآمده از احساسات پرشور و حماسی است، اما همین برهم ریختگی تئوریک باعث میشود تا در تحلیلهای آنها یک پیام مشخص یافته نشود، مثلا میگویند دولت روحانی با هیات بلندپایه چینی برخورد نازلی داشت، اما متعاقبش نیروی هوایی سعودی هواپیمای رئیس جمهور چین را اسکورت کرد و همین دلیلی است که آنها جایگاه چین را در نظام بین الملل درک میکنند و ما نمیکنیم، همه این روایتها را هم از منابع ژورنالیستی میگیرند، اما آیا میدانند چینیها چه برخوردی با ما در صحبتهای سطح بالای سیاسی داشته اند یا خیر؟ من معتقدم همه این نامه در نهایت القای همان اتاق تولید فکر است، اعضای این اتاق وجود خارجی دارند، اما خیلی در دید نیستند، من به این مکانیزم میگویم تاریکخانه اشباح. اعضای آن ظاهرا پژوهشگر هستند، واقعا هم در محافل پژوهشی حضور دارند، اما یک خط فکری شناخته شده را در پژوهش هایشان دنبال میکنند، اینها به وسیله تغذیه اطلاعاتی – تحلیلی، سوگیری فکری خیلی از نمایندهها را تعیین میکنند، واقعیت این است که، چون خیلی از نمایندگان ما در مسائل دقیق نمیشوند و بخصوص در دو بخش محیط اقتصاد بین المللی و ژئوپلتیک نفت و سیاست خارجی هم اشراف ندارند هر چیزی این اتاق فکر تولید میکند میپذیرند، همین بحث پتروپالایشگاهها که نمایندگان خیلی روی آن مانور دادند به شدت پرابهام و پر ایراد است در این نامه هم هست و یک ابداع مهم این اتاق فکر است، این اتاق فکر البته یک طیف رسانهای نسبتا قوی هم دارد که اندیشه هایش را تکرار و بازتولید میکند، در مجموع من معتقدم این تاریکخانه اشباح وکلای محترم را فریب داده اند، قطعا این نمایندهها افراد دغدغه مندی هستند، سوگیری سیاسی دارند و مخالف دولت هستند، اما در داشتن حب نسبت به ایران در آنها نمیتوان تردید کرد، خوب وقتی نمایندهای فقط بنشیند حرفهای یک طیف را گوش کند و آن اتاق فکر هم مرتب تغذیه تحلیلی هدفمند بدهد و یک فضای رویایی برای نمایندهها درست کند طبیعی است که آنها هم باور میکنند، اماای کاش میرفتند نزد چهار کارشناس با دیدگاهی متفاوت و حرفهای آنها را هم میشنیدند، بولتنهای اطلاعاتی - تحلیلی که این اتاق فکر تولید میکند یکسره در حال نشان دادن خطر قریب الوقوع برای کشور در اثر سیاستهای نفتی آقای زنگنه است، این تاریکخانه اشباح هسته اولیه اش در دوره نقد مدل جدید قراردادهای نفتی شکل گرفت، آنجا تمرین شد که چه ادبیاتی باید بکار گرفته شود، آن روز میگفتند چرا با خارجیها قرارداد میبندیم و هین روزهاست که مملکت بر باد برود، بعد میگویند برویم با بریکس کار کنیم، بهرحال من بازهم تاکید میکنم این نامه حتی یک نکته درست ندارد، خط به خط آن پروژههای رویاگونه است که بی توجه به واقعیتهای جهان و ایران ترسیم شده است، سیاسی کاری در آن موج میزند، ولی این را هم باید اضافه کنم که این نامه در نهایت خروجی یک سر دعوای فکری پرسابقهای در ایران است، دعوایی که نگاهش به توسعه ایران چارچوبهای نظری مشخصی دارد و با نگاهی که امروز و در این دولت وجود دارد ۱۸۰ درجه متفاوت است، از این منظر نامه ۷۲ نفر ارزشمند است که فتح بابی باشد برای ایجاد یک دیالوگ، یک دیالوگ موثر برای کاستن از تنشهای دو جریان فکری و در نهایت رسیدن به یک زبان مشترک در توسعه ایران.
منبع:شمانیوز
انتشار نامه انتقادی ۷۲ نماینده مجلس خطاب به روسای سه قوه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره روند مدیریت وزارت نفت بعد از دو روز همچنان موضوع اصلی بحث در محافل اقتصادی است، محتوای این نامه به جزئیات برنامههایی اشاره کرده است که امضا کنندگان آن معتقدند با در پیش گرفتن آن میشد از کاهش تولید نفت ایران و ضربه خوردن به اقتصاد در اوضاع و احوال تحریم ممانعت کرد، در همین زمینه با رضا وثوقی روزنامه نگار قدیمی حوزه نفت به گفتگو پرداختیم، او حدود بیست سال تجربه روزنامه نگاری دارد و هم اکنون مدیرمسئول هفته نامه تخصصی سرزمین انرژی است.
آقای وثوقی حتما نامه انتقادی نمایندگان مجلس درباره آقای زنگنه را خوانده اید نظرتان در این زمینه چیست؟
بله نامه را خوانده ام بسیار متن پرغلطی دارد، ولی به شدت معتقدم برای کلیت نظام جمهوری اسلامی و به ویژه در این شرایط تحریم خوب است، نامه را اگر با چشم آینده نگر ببینید میگویم برای ایران بسیار خوب است
چطور؟
خوب به هر حال ما الان در آستانه چهل ساله شدن انقلاب هستیم، چهل سالگی یک شاخص است و میتواند وجه ممیزهای باشد که یک نظام بتواند گلوگاههای خود را بهتر بشناسد و برای رفع و حل گرفتاری هایش قدم بردارد.
یعنی اعتقاد دارید مدیریت نفت گرفتاری ایران است؟
نخیر اصلا، منظور من این بود که نوع تفکرات موجود در نهاد قانون گذاری کشور گلوگاه چالش برانگیز آینده این نظام است و حتما میشود برای رفع و حل آن برنامه ریزی کرد و چه زمانی بهتر از عصر چهل سالگی یک نظام که موقعیت ممتازی برای شناخت مشکلات و رفع گرهها است.
بیشتر توضیح بدهید، چه مشکلاتی در نهاد قانون گذاری منظور شماست؟
ببینید این نامه که به گمانم خیلی تلاش کرده اند به نامه ۷۲ تن معروفش کنند، یک کلیتی دارد که انتقاد از روند مدیریت نفت است، این کلیت را مسئول جواب دادنش خود دولت و وزارت نفت است، اما یک جزئیاتی هم دارد و، چون برای اولین بار است که عدهای در نهاد قانونگذاری کشور آمده اند جزئیات یک برنامه عملیاتی رویاگونه را منتشر کرده اند نه تنها دولت و وزارت نفت بلکه همه کارشناسان حوزه نفت هم میتوانند ورود کنند از همین وجه است که من دارم موضوع را نگاه میکنم.
بله سئوال اصلی ما هم درباره همین جزئیات است، به نظر شما کدام بخشهای این جزئیات نادرست است؟ کجایش درست است؟
مطلقا هیچ بخشی از آن درست نیست، ببینید این نامه آکنده از اشاره به پروژههایی است که وزارت نفت با آنها مواجه شده، ولی به هر دلیلی آنها را اجرا نکرده است، الان نمایندهها آمده اند میگویند تو چرا اجرا نکردی باید اجرا میکردی که الان وضع مملکت این نباشد! کجای دنیا مجلس قانون گذار سه سال چهارسال پنج سال بعد از اینکه یک شرکتی را خلع ید کردند میآید میگوید چرا کردی؟، اگر شماها متخصص این حوزه بودید همان وقت یک طرح سه فوریتی میگذاشتید دولت را الزام میکردید به اجرایش و عواقبش را هم میپذیرفتید، نه اینکه بعد از تمام شدن ماجرا یادتان بیفتد، بگذارید راجع به همه بخشهای این نامه برایتان توضیح میدهم، چون حتی یک بند، حتی یک جمله درست در این نامه نیست و من معتقدم همه آن نامه بافته رشتهی تفکر افرادی غیر از نمایندگان مجلس است که برای صنعت نفت و البته برای کسب و کار خود دارند نقشه میریزند، ابتدا این را بگویم که کسانی که این نامه را امضا کرده اند قطعا باید خود را در پیشگاه همه ملت و به ویژه موکلانی که به آنان رای داده اند مسئول بدانند و امیدوارم بعد از اینکه در افکار عمومی جزئیات این نامه تحلیل شود آقایان از مسئولیت فرار نکنند.
در این نامه اشاره شده است که باید با کشورهای بزرگ منطقه که به صورت سنتی مشتری نفتی ما بوده اند مذاکره راهبردی شود، اولا مذاکره راهبردی یعنی چه؟ دوما کدام کشور بزرگ منطقه مشتری سنتی نفت ما است؟ این منطقهای که ما در آن هستیم فقط ترکیه میزان خیلی کمی نفت از ما میخرد و ظرفیت مشخصی هم گاز وارد میکند که فعلا قابل افزایش هم نیست، مشتریان سنتی بزرگ ما چین و هند و کره جنوبی و ایتالیا و یونان هستند که هیچ کدام در منطقه ما نیستند اصلا برخی شان متحد بسیار نزدیک و استراتژیک آمریکا هستند مثل کره جنوبی، تعدادی از اینها خودشان شرایطشان با قطع نفت ایران بد میشد رفتند با آمریکا مذاکره کردند و معافیت گرفتند و الان هم دارند نفت میخرند، حالا ما برویم چه مذاکره راهبردی با اینها بکنیم؟ وقتی چماق جریمه وزارت خزانه داری آمریکا هست که آنها نمیآیند رسما از ما نفت بیشتری بخرند، اتفاقا خطای بزرگ نامه همین جاست که نمیدانند در شرایط تحریم مذاکره با مشتریان راه به جایی نمیبرد بلکه باید مشتری جدیدتر و راه جدیدتری یافت، البته یک تفسیر هم این است که منظور نویسندگان و طراحان نامه از مذاکره راهبردی با کشورهای بزرک منطقه، رایزنی با عربستان است یعنی خواسته اند در لفافه کلام بگویند که برویم با عربستان مذاکره کنیم که از گرفتن بازارهای ما کوتاه بیاید، ولی من این چنین ظرفیتی را در مسلک نویسندگان نمیبینم که بخواهند این را بگویند حتی غیرمستقیم. آنها در واقع با این عبارات در این نامه نشان داده اند اصلا جغرافیای منطقه و ساختمان بازار نفت ایران را به هیچ وجه نمیشناسند و نمیدانند عوامل موثر در این بازار چیست و بازیگران آن چه کشورهایی هستند، از قراردادهای نفت و میعانات شش ماه اخیر کشورهای شرق آسیا بی اطلاع هستند و از تحرکات شرکتهای نفتی آمریکایی و سعودی در این بازار به هیچ عنوان خبر ندارند، نامه از این حیث که در موارد دیگری هم تکرار شده است یک شاهکار در بی اطلاعی یک چهارم نمایندکان مجلس ایران از اوضاع و احوال اقتصاد بین الملل است .
در همین نامه یک تز واقعا عجیبی هست نوشته اند ضرورت دارد وزارت نفت برود مشارکت کند در ساخت مخازن ذخیره سازی در بنادر چین و هند و برزیل و آفریقاجنوبی و عمان و اندونزی، خوب نمیگویند ما مخزن ذخیره نفت در اینجاها بسازیم که چه کار کنیم؟ طراحان اصلی این نامه احتمالا یک جایی شنیده اند که ساخت مخازن ذخیره نفت در کشورهای هدف کار خوبی است، اما دلیلش را نفهمیده اند، معمولا کشورهایی مثل عربستان که ارقام بالای صادرات نفت به بازارهای شرق آسیا دارند میآیند در کشورهایی همچون سنگاپور یا چین مخازن ذخیره سازی میسازند و نفت شان را در ارقام بالا در آن ذخیره میکنند که اگر بازار نفت شرق آسیا دچار تب و تابی شد یا در مبدا تولیدشان اتفاقی افتاد و تولیدشان با مخاطره روبرو شد آنها بتوانند نیاز مشتری شان را سریعا رفع کنند و جایی برای تنفس کشورهای رقیب نگذارند، پس اول باید اصل جریان خرید و فروش و تجارت دوجانبه نفت خام برقرار باشد بعد برویم مخزن بسازیم، حالا ما که مثلا در شرق آسیا مقدار مشخصی نفت میفروشیم و مرتب هم در حال نوسان است برویم میلیونها دلار در بنادر اندونزی سرمایه گذاری کنیم و مخزن بسازیم با چه توجیه اقتصادی؟ یا مثلا کسی از این نویسندگان محترم نامه دلیل نمیآورد که ما چرا باید برویم در آفریقای جنوبی مخزن ذخیره نفت بسازیم؟
در این نامه نوشته اند باید از ظرفیت همسایگان جهت سوآپ نفت و گاز استفاده کرد، بسیار خوب این حرف درستی است، اما بگذارید آنالیزش کنیم ببینیم به چه نتیجهای میرسیم، سوآپ یعنی چه؟ یعنی ما مقدار مشخصی نفت در یک جهت جغرافیایی کشور از یک همسایه مان بگیریم و مابه ازای آن در خلیج فارس بدهیم به مشتری که نفت همسایه مان را میخواهد تحویل بدهیم، ما از کجا میتوانیم نفت بگیریم؟ از افغانستان میتوانیم؟ نه، از ترکیه میتوانیم؟ نه، فقط از روسیه و قزاقستان و آذربایجان و کمی هم از ترکمنستان میتوانیم نفت در شمال کشور تحویل بگیریم و در جنوب تحویلشان دهیم، در جهت جغرافیایی غرب هم از عراق میتوانیم نفت بگیریم که در پالایشگاههای نزدیک به آن مصرف کنیم، تازه این در شرایطی است که آنها خودشان بتوانند مشتری شان را قانع کنند، چون مثلا آذربایجان که میتواند نفت خود را در بندر جیهان تحویل مشتری اروپای شرقی اش بدهد اصلا برایش غیرمنطقی است که نفت اش را به ایران بدهد بعد به آن مشتری اروپایی اش بگوید حالا برو دریای سیاه را دور بزن از کانال سوئز عبور کن شبه جزیره عربستان را هم دور بزن برو داخل خلیج فارس و در جزیره خارگ نفت ات را از پایانه ایران دریافت کن، اصلا مشتری اش فرار میکند؟! پس اول از همه باید بدانیم که نفتی که میگوئیم سواپ کنیم باید کشور طرف ما برایش مزیت داشته باشد، خوب حالا این نفتی که از آنها میگیریم را باید چکار کنیم؟ نفت را که نمیشود در باک خودرو ریخت پس باید بیاوریم در یک پالایشگاه آن را تصفیه کنیم، و پالایشگاهی باید باشد که باید آنقدر نزدیک باشد که انتقال نفت وارداتی قزاقستان و آذربایجان و روسیه به آنجا صرفه اقتصادی داشته باشد، خوب پالایشگاه تهران و تبریز فقط برای این کار مقرون به صرفه است نمیشود که نفت وارداتی از قزاقستان را ۲ هزار کیلومتر ببریم به آبادان برسانیم آنجا تسویه کنیم، میزان قابل دریافت پالایشگاه تهران چقدر است؟ کل ظرفیت این پالایشگاه ۲۵۰ هزار بشکه نفت در روز است، که همه ظرفیت آن الان با نفت تولیدی جنوب ایران پر شده است، خوب وقتی ما تولید نفت مان کم شده و ظرفیت دریافت پالایشگاهی کشور از محل نفت خام ایرانی اشباع شده ما چرا باید برویم و نفت دیگران را بیاوریم؟ نفت اضافی خودمان را کجا ببریم؟ میخواهم بگویم بله سوآپ خوب است، ولی زمانی که ما هم در داخل ظرفیت خالی پالایش داشته باشیم و هم نفت زیادی بی مشتری نداشته باشیم، با این مقدمات است که توجیه اقتصادی دارد که نفت خارجی را آورد و ما به ازایش تحویل داد، خوب شما خودت از همین آنالیز ساده بروید منطق تحلیل گرانی که این نامه را نوشته اند درک کنید، نکته بعد هم این است که وضعیت سوآپ سالهای سال برقرار بود، اما دولت آقای احمدی نژاد بی استدلال قطع کرد و ما را از بازار سوآپ محروم کرد، این نکته را هم بگویم که فروش نفت مثل رویه فروش معمول بازار نیست، در بازار فردی در حجره اش نشسته است مشتری میآید میگوید قیمت بالاتر میخرم حجره دار هم میگوید بسم الله، در بازار نفت روابط بلند مدت حاکم است مثلا قزاقستان که سالها نفتش را با ما سوآپ میکرد روی اینکه ظرفیت مشخصی از تولیدش را از این طریق بفروشد حساب کرده بود وقتی آقای میرکاظمی آن را قطع کرد خوب آن کشور هم میرود برای آن ظرفیتش قرارداد تازه میبندد و سعی میکند طولانی مدت هم قرارداد ببندد که منافعش تضمین شود، حالا به نظرم آقای زنگنه و تیمش که در تابستان ۹۶ پس از هفت سال توقف سوآپ را احیا کردند یک کار بسیار نادر را انجام دادند، چون اصلا کسی فکر نمیکرد ایران به بازار سوآپ منطقه کاسپین برگردد، اما برگشت و بندر نکا فعال شد، ضمنا برای سوآپ با عراق هم خیلی موفق مذاکره کردند حالا اینکه تحریمها از راه رسید یک بحث دیگری است. ولی در کل این تاکید بر سوآپ که جزو پیشنهادات صدر نامه ۷۲ نفر بود خیلی ساده نشان میدهد آقایان درباره مقوله سوآپ فقط چیزهایی شنیده اند، ولی درباره الزامات اجرا شدنش اطلاعات کافی ندارند.
اینکه چرا نتوانستیم مانع شوک به بخش نفت در اثر تحریم شویم بخش مهم نامه است، در این باره توضیح بدهید؟
اول باید عرض کنم همانطور که غیرقانونی بودن تحریمهای آمریکا علیه ایران از دید حقوق بین الملل مورد تائید همه است اینکه رفتار تحریمی امریکا بسیار هدفمند و برنامه ریزی شده است هم غیرقابل انکار است، پس این واقعیت را در نظر بگیرید که آنها برای محدود کردن اقتصاد ایران ابزار هژمونی سیاسی و اقتصادی شان را به کار گرفته اند، ما که چنین ابزاری نداریم، پس وارد شدن تنش به اقتصاد ایران یا به قول شما شوک، مشمول همه بخشهای اقتصاد ایران و امری بدیهی است، فقط مربوط به بخش نفت نیست، کسی هم نمیتوانست درباره رفتار آمریکا پیش بینی قطعی بکند، حالا من یک اعتقادی دارم شاید به خیلی از دوستان هم بربخورد، ولی میگویم اصلا پیش بینی دقیق هم از زمان و نوع تحریم امریکا میداشتیم عملا کاری نمیتوانستیم بکنیم، البته اینجا فضای کافی برای تشریح این حرفم ندارم، ولی واقعا چارچوب اقتصاد ایران طوری است که یا باید درهای کشور را ببندیم و مثل کره شمالی خودمان بکاریم و خودمان بخوریم که یک زمان محدودی میتوانیم اینطوری ادامه دهیم یا باید با محیط بین المللی و در راس آن آمریکا تعامل کنیم منظورم از تعامل این نیست که بشویم بچهی حرف شنوی آمریکا. نه، ولی بهرحال اینهمه کشور در جهان استقلال خود را حفظ کرده اند و در عین حال در محیط بین المللی هم حضور دارند ما هم میتوانیم و البته چگونگی اش منوط به نظر مجموعه نظام است، حالا ما هیچ کدام را نداریم، ولی یک راهبرد خیلی جالبی فعلا در پیش گرفته ایم که اروپا را به عنوان یک سر برجام و یک طیف تعامل بین المللی حفظ کرده ایم، حداقل این است که حفظ این یک طیف که ضرری برای ما ندارد، ولی ببینید طی این چند ماه اخیر برخی چه جنجالی در رسانه هایشان راه انداخته اند که دولت باید اروپا را رها کند، نباید چشم به اینها داشت و از این قبیل حرف ها. دقیقا این جریان میخواهد ما در نهایت درهای کشور را ببندیم که نتیجه اش مشخص است.
من سعی میکنم برای اینکه بهتر موضوع را درک کنید روی ادبیان همان نامه ۷۲ نفره صحبت کنم، آقایان در ارائه راهکارهای میان مدت و بلند مدت مقابله با تحریم ها، مدعی شده اند که استفاده از سازوکار یکپارچه سازی میدانهای مشترک نفتی با عراق، قطر، عمان و امارات باید انجام شود،ای کاش میشد در یک محیط صمیمی روی تخته سیاه این حرفها را برای آقایان شرح میدادیم تا میفهمیدند که چه چیزهایی را امضا کرده اند، عراق سالهاست با یک تیپ جدید قراردادهای نفتی جذاب توسعه میدانهای مشترکش را به شرکتهای بزرگ چندملیتی داده است، عراق که خودش راسا میادینش را توسعه نمیدهد، حالا فکر کنید در میدان مشترکی با ایران شرکت بی پی در حال توسعه است، با چه منطقی میتوانیم انها را قانع کنیم که بیائید با هم میدان را توسعه دهیم، آن شرکت به دنبال سود خودش است اصلا آمده که سود بالا ببرد بعد چرا باید سودش را با ما شریک شود؟ دولت عراق هم هرگز تن به چنین کاری نمیدهد که بخواهد آنها را الزام کند، چون انها سرمایه اورده اند و عراقیها آنها را مثل مرغ تخم طلا نگاه میکنند اصلا اجازه نمیدهند که خللی به کارشان وارد آید، یا مورد دیگر درباره قطر. این کشور با ما در میدان مشترک گازی گنبد شمالی یا همان پارس جنوبی شریک است، در طرف قطری الان کارشان تمام شده و اصلا توسعهای ندارند، قراردادهایشان را وقتی بستند که ما در حال سیاستهای عجیب و غریب دوران احمدی نژاد بودیم، الان قطر کارخانههای ال ان جی خود را ساخته و قراردادهای ۲۵ ساله صادراتش را هم بسته است مگر سرشان به جائی خورده که بیایند در میدان با ما شریک شوند؟ با عمان هم فقط یک میدان هنگام را مشترک هستیم که سال ۸۵ به آنها پیشنهاد دادیم اول قبول کردند بعد فهمیدیم که رفته اند بی سر وصدا در حال خرید تجهیزات توسعه هستند و اگر دیر میجنبیدیم کل میدان را عمانیها (البته کار دست خود عمانیها نبود و مشاوران انگلیسی کارگردان بودند) میبردند، بر اثر یک اتفاق تصادفی متوجه نیت عمانیها شدیم و کل کشور هم بسیج شد که کار را جلو ببرد و در نهایت هم ما زودتر از آنها برداشت کردیم، ولی کار توسعه آن در طرف عمانی تمام شده و سهم و سود شرکا هم مشخص است پس اینجا هم حرفی برای گفتن نیست، درباره امارات هم میدانیم که این کشور متحد اصلی عربستان است و بجز یک ارادت شخصی که آن پدر و پسر آل مکتوم حکام دبی از قدیم به سیاست ایران داشتند و الان چند سالی است آن هم خراب شده اصولا بقیه امرای این کشور بخصوص خانواده مستقر در ابوظبی که راس سیستم آنها است به هیچ وجه با ایران میانه خوبی ندارند، اگر قرار است با امارات میدانی را مشترکا توسعه دهیم همین آقایان نویسنده نامه ۷۲ امضایی ابتدا لطف کنند خودشان به عنوان هیات حسن نیت مجلس ایران بروند با اماراتیها حرف بزنند و باب دوستی را باز کنند، من مطمئنم که پشت سر آنها وزارت نفت در ابوظبی و دبی اردو میزند و قرارداد هم میبندد، مگر ما یک قرارداد بزرگ با شارجه برای صادرات گاز نبستیم دوستان و همفکران همین آقایان که نامه نوشته اند با آن قرارداد چه کردند و به کجا رساندند؟ الان اماراتیها به اتکای کدام چراغ سبز ایران بیایند میدانشان را با ما مشترکا توسعه دهند؟ یا مثلا در همین بخش راهکارهای میان مدت وبلند مدت نوشته اند توسعه طرحهای شیرین سازی و مرکاپتان زدایی میعانات گازی جهت گسترش بازارهای فروش. واقعا این آقایان خبر ندارند که با کاهش مرکاپتان میعانات الزاما اینها به فروش نمیرسد، کو بازار؟ کجاست خریدار؟ اجازه بدهید اول خریدارش را پیدا کنیم بعد برویم برای بهبود کیفیتش پروژه تعریف کنیم، چطور شده است کاهش مرکاپتان آمده جزو راهبردهای مقابله با تحریم! مرکاپتان یک جور سولفید آلی است که خیلی خورنده است و هم فولاد خط لولههای انتقال را زود خراب میکند و هم برای مصرف نهایی باید سولفیدهای گوگردی اش حذف شود، بله غلظت مرکاپتان باعث کاهش قیمت میعانات میشود، اما این دلیل نمیشود که اگر مرکاپتانش گرفته شد بلافاصله مشتری در صف بایستد، این جور مسائل در فضای توسعه عادی صنعت نفت باید تعریف شود و غیرمنطقی است که در فهرست راهبردهای مقابله با تحریم ذکر میشود.
اجازه بدهید بحث را با موضوع بریکس دنبال کنیم، در این نامه هم صریحا به ضرورت همکاری با کشورهای بریکس تاکید شده است و هم نوع همکاری با برخی از این کشورها به صورت مفصل انتقاد شده است، در این زمینه توضیح دهید.
بله این بخش نامه که عمده محتوا را هم به خود اختصاص داده است واقعا عجیبترین بخش آن است، کشورهای بریکس شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی همگی اقتصادهای در حال رشد هستند که یک دهه قبل آنها را نوظهور مینامیدند، اما الان دیگر نوظهور نیستند و برخیها مثل روسیه و هند خیلی هم باثبات در حال رشد هستند، گفته اند باید برویم با این کشورها در بالادست نفت همکاری کنیم، البته نویسندگان نگفته اند که اگر ما برویم آنها هم مشتاق هستند یا نه؟ همین الان در برزیل یک رئیس جمهور دست راستی افراطی سرکار آمده که اولین میهمانش در برازیلیا آقای نتانیاهو بود و قصد هم دارد سفارت برزیل را به قدس شریف منتقل کند، ما با این برزیل برویم کار نفتی کنیم؟ اصلا راه میدهند که برویم پیشنهاد بدهیم؟ در همین نامه نوشته اند باید در گذشته میرفتیم برزیل پتروپالایشگاه میساختیم، حالا من میگویم اگر میرفتیم و میساختیم و الان برزیل به استناد ادعاهای آمریکا یا در همکاری با اسرائیل در قضیه ادعای غیرقانونی آمیا میآمد پالایشگاه ما را در برزیل مصادره میکرد این آقایان که نامه نوشته اند جواب ملت ایران را میدادند؟ من نمیدانم آقایانی که این نامه را نوشته اند چقدر از تحولات جهان خبر دارند، ولی قرائن و شواهد که در این نامه هست نشانه زیاد جالبی نیست، بقیه اعضای بریکس هم کشورهایی هستند کم و بیش شبیه همدیگر. هند و چین و آفریقای جنوبی همگی اجزای یک پازل در رفتار بین المللی هستند، اگر منظور این نامه از همکاری بالادستی با اعضای بریکس کشاندن پای آنها به سرمایه گذاری در توسعه میادین ایران است که همین روسها که عضو بریکس هم هستند آمدند قرارداد توسعه هم بستند و بعد از هیاهوی ترامپ آنها قبل از همه راهشان را کج کردند و رفتند، تردید نکنید چینیها و هندیها و دیگران هم بودند همین کار را میکردند، چون اساسا در سناریوی تحریم شبکهای آمریکا، برای یک کمپانی نفتی بزرگ روسی یا هندی یا چینی یا برزیلی دو راه وجود دارد، یا باید قید هر نوع فعالیت را در بازار آمریکا زد یا باید به حرفش گوش داد، این یک واقعیت تلخ و بسیار تلخ است، ولی هست، درباره توتال چقدر داستان سرایی کردند، بدعهد بوده و فلان..، ولی خوب توتال به منافع سهامدارانش نگاه میکند، توتال یک شبکه بسیار گسترده پالایش و پخش در آمریکا دارد، در سهام چندین پالایشگاه و یک شبکه وسیع پمپ بنزین در خاک آمریکا حضور دارد، میلیاردها دلار از درآمدش هر سال از همین بازار تامین میشود، خوب توتال آمده بود سه چهارمیلیارد دلار در ایران سرمایه گذاری کند که یک سود خوبی هم ببرد، اصلا فرض کنید ۱۰ میلیارد دلار سود میبرد بعد از پنج سال. خوب توتال برایش منطقی نیست این سود را با سود بالای بازار آمریکا عوض کند، فرقی نمیکند شما بجای توتال شرکت نفت هندی و چینی و آفریقایی هم میآوردید همین میشد، بهرحال این که کشوری ۲۴ درصد کل اقتصاد جهان را در اختیار داشته باشد یک مفهومی است که نمیشود شعاری با آن برخورد کرد، ما جلوی آمریکا خیلی مقاومت کرده ایم و عالی است، اما نباید این باعث شود حقیقتهای اقتصاد آمریکا و اقتصاد ایران را نبینیم اصلا من به دو کشور کاری ندارم میگویم حقایق اقتصاد بین الملل را اگر نبینیم و باورش نکنیم دچار خطای محاسبه میشویم، خطای محاسبه همین نامه ۷۲ نفر است، این مصداق و تابلوی عیان خطای محاسبه است.
یعنی شما معتقد هستید این تعداد نسبتا زیاد نمایندههای مجلس همگی دچار خطای محاسبه شده اند؟
من به فراتر از این معتقدم، میدانید که این فهرست از نمایندگان مجلس، تخصص در زمینه مسایل نفت یا اقتصاد سیاسی ندارند البته یکی دو مورد معدود هم هست، اما در کل توقع هم نیست که همه انها درباره اقتصاد بین المللی، ژئوپلتیک نفت یا ساختارهای فنی بالادست و پائین دست این صنعت بدانند؛ در همه جهان هم وکلای مجلس از هیاتهای مشاور متخصص و زبده استفاده میکنند، منتها در کشور ما این رسمها نیست، در صدر نامه ۷۲ نفر اشاره شده است که آنها نظرات جمع کثیری از مدیران و متخصصان حوزه نفت و گاز را استماع کرده اند، اما مشخص است که یک اتاق فکر منسجم به تدریج نظراتش را القا کرده است، من به صورت مشخص قطعههای پراکنده از کل این نامه را در طی یک سال اخیر در پایش یک مجتمع تولید فکر دیده ام، این مجموعه یک تصویر به شدت افراطی از مفهوم توسعه دارد، بدبینی غلیظی به اروپاییها دارد و با انبوهی از پیشفرضهای مشخص به تحلیل کارکردهای دولت میپردازد، همکاری با چین و روسیه را به شدت عاقلانه میدانند در حالی که در برابر هزاران سند از تجربه همکاری تلخ با این دو کشور در حوزه نفت سکوت میکنند، تحلیلهای این اتاق فکر بیشتر برآمده از احساسات پرشور و حماسی است، اما همین برهم ریختگی تئوریک باعث میشود تا در تحلیلهای آنها یک پیام مشخص یافته نشود، مثلا میگویند دولت روحانی با هیات بلندپایه چینی برخورد نازلی داشت، اما متعاقبش نیروی هوایی سعودی هواپیمای رئیس جمهور چین را اسکورت کرد و همین دلیلی است که آنها جایگاه چین را در نظام بین الملل درک میکنند و ما نمیکنیم، همه این روایتها را هم از منابع ژورنالیستی میگیرند، اما آیا میدانند چینیها چه برخوردی با ما در صحبتهای سطح بالای سیاسی داشته اند یا خیر؟ من معتقدم همه این نامه در نهایت القای همان اتاق تولید فکر است، اعضای این اتاق وجود خارجی دارند، اما خیلی در دید نیستند، من به این مکانیزم میگویم تاریکخانه اشباح. اعضای آن ظاهرا پژوهشگر هستند، واقعا هم در محافل پژوهشی حضور دارند، اما یک خط فکری شناخته شده را در پژوهش هایشان دنبال میکنند، اینها به وسیله تغذیه اطلاعاتی – تحلیلی، سوگیری فکری خیلی از نمایندهها را تعیین میکنند، واقعیت این است که، چون خیلی از نمایندگان ما در مسائل دقیق نمیشوند و بخصوص در دو بخش محیط اقتصاد بین المللی و ژئوپلتیک نفت و سیاست خارجی هم اشراف ندارند هر چیزی این اتاق فکر تولید میکند میپذیرند، همین بحث پتروپالایشگاهها که نمایندگان خیلی روی آن مانور دادند به شدت پرابهام و پر ایراد است در این نامه هم هست و یک ابداع مهم این اتاق فکر است، این اتاق فکر البته یک طیف رسانهای نسبتا قوی هم دارد که اندیشه هایش را تکرار و بازتولید میکند، در مجموع من معتقدم این تاریکخانه اشباح وکلای محترم را فریب داده اند، قطعا این نمایندهها افراد دغدغه مندی هستند، سوگیری سیاسی دارند و مخالف دولت هستند، اما در داشتن حب نسبت به ایران در آنها نمیتوان تردید کرد، خوب وقتی نمایندهای فقط بنشیند حرفهای یک طیف را گوش کند و آن اتاق فکر هم مرتب تغذیه تحلیلی هدفمند بدهد و یک فضای رویایی برای نمایندهها درست کند طبیعی است که آنها هم باور میکنند، اماای کاش میرفتند نزد چهار کارشناس با دیدگاهی متفاوت و حرفهای آنها را هم میشنیدند، بولتنهای اطلاعاتی - تحلیلی که این اتاق فکر تولید میکند یکسره در حال نشان دادن خطر قریب الوقوع برای کشور در اثر سیاستهای نفتی آقای زنگنه است، این تاریکخانه اشباح هسته اولیه اش در دوره نقد مدل جدید قراردادهای نفتی شکل گرفت، آنجا تمرین شد که چه ادبیاتی باید بکار گرفته شود، آن روز میگفتند چرا با خارجیها قرارداد میبندیم و هین روزهاست که مملکت بر باد برود، بعد میگویند برویم با بریکس کار کنیم، بهرحال من بازهم تاکید میکنم این نامه حتی یک نکته درست ندارد، خط به خط آن پروژههای رویاگونه است که بی توجه به واقعیتهای جهان و ایران ترسیم شده است، سیاسی کاری در آن موج میزند، ولی این را هم باید اضافه کنم که این نامه در نهایت خروجی یک سر دعوای فکری پرسابقهای در ایران است، دعوایی که نگاهش به توسعه ایران چارچوبهای نظری مشخصی دارد و با نگاهی که امروز و در این دولت وجود دارد ۱۸۰ درجه متفاوت است، از این منظر نامه ۷۲ نفر ارزشمند است که فتح بابی باشد برای ایجاد یک دیالوگ، یک دیالوگ موثر برای کاستن از تنشهای دو جریان فکری و در نهایت رسیدن به یک زبان مشترک در توسعه ایران.
منبع:شمانیوز
0 دیدگاه