استالین هیچوقت تروتسکی را فراموش نکرد. لئون تروتسکی تنها دشمن استالین بود که از وحشت بزرگ استالین فرار کرده بود، پاکسازیهایی که استالین در دهة 1930 انجام داد و حتی یک دشمن او در شوروی نتوانست از آن قسر دربرود. فقط تروتسکی مانده بود که بالاخره بعد از آوارگی در چند کشور با وساطت دیگو ریورا و همسرش فریدا کالو (نقاشان معروف مکزیکی) از رئیس جمهور وقت مکزیک، پناهندگی گرفت. اما پناهندگی دادن به تروتسکی خشم جمهوریخواهان اسپانیایی و متحدان شوروی را برانگیخت یکی از آنها سیکهایروس نقاش مشهور مکزیکی بود که به خاطر نقاشیهای دیواریاش بسیار شهرت داشت. او در 24 مه 1940 یک حمله را به خانة تروتسکی رهبری کرد. او به همراه بیست مرد مسلح به مکان زندگی تروتسکی هجوم برد و خانه را گلولهباران کردند اما تروتسکی از این ترور جان سالم بهدر برد. اما سایة انتقام استالین همچنان او را دنبال میکرد.
ترور تروتسکی
در بیستم اوت 1940 تروتسکی کارهای روزانهاش را انجام داد و تنها یک کار در آن روز مانده بود آن هم ملاقاتی خصوصی در بعدازظهر با مردی بود که خود را جکسون معرفی کرده بود. او در واقع دوست منشی تروتسکی سیلویا آگلوف بود. جکسون پیش از این آگلوف را چند بار تا خانة تروتسکی همراهی کرده بود. آن روز آفتابی بارانی به همراه داشت و زیر آن بارانی، او سلاح قتلش که چکش یخشکن بود پنهان کرده بود. در اولین فرصت با چکش به سر تروتسکی کوبید و مأموران تروتسکی مرد را دستگیر کردند و تروتسکی را به بیمارستان بردند اما او در بیمارستان درگذشت. قاتل او رامون مرکادر که تبعة اسپانیا بود به بیست زندان محکوم شد. دست انتقام استالین تا مکزیک تروتسکی را دنبال کرده بود گرچه استالین معترف نبود که در قتل تروتسکی نقش داشته است اما با دادن نشان لنین که بالاترین نشان این کشور بود به قاتل تروتسکی عکس این ماجرا را ثابت کرد.
دشمنی استالین با تروتسکی
اما دشمنی استالین با تروتسکی از کجا میآمد و چرا استالین بهرغم اینکه تروتسکی شوروی را ترک کرد دست از سر او بر نداشت. برای پاسخ به سؤال باید به پیشینة تروتسکی و ارتباطش با لنین نگاه کرد. تروتسکی خیلی پیشتر از استالین با لنین ملاقات کرده بود یعنی در روزهایی که لنین در لندن بود و این دیدار به پیوند سیاسی نزدیک و طولانی بین تروتسکی و رهبر آیندة شوروی انجامید و سالها در کنار لنین برای انقلاب در روسیه مبارزه کرد. در سال 1922 استالینی که کمتر شناخته شده بود دبیر کل حزب کمونیست شوروی شد. در همین سال لنین بیمار شده بود و دیگر توان رهبری نداشت و استالین هر چه بیشتر جایش را برای رهبری محکمتر میکرد. تروتسکی در همین زمان بارها به ضرورت بازگشت دموکراسی به حزب هشدار داده بود و همین موضوع استالین را حسابی خشمگین کرده بود.
لنین با اینکه در وصیتنامهاش تأکید کرده بود که استالین را از دبیرکلی حزب خلع کنند اما این اتفاق نیفتاد و اعضای حزب به تروتسکی پشت کردند و او در نهایت از مقام کمیسر عالی امور نظامی و دریایی شوروی برکنار شد. تروتسکی که خدمات بسیاری را برای انقلاب کرده بود سه سال بعد از مرگ لنین از کمیتة مرکزی حزب کمونیست اخراج و مجبور شد روسیه را ترک کند. او ابتدا به ترکیه رفت و در جزیرة پرینکیپو اقامت داشت. او در آنجا به فعالیت ادبی پرداخت و زندگینامة خود و «تاریخ انقلاب روسیه» را تکمیل کرد. او در سال 1933 اجازة مهاجرت به فرانسه را گرفت.
پس از پیروزی هیتلر در آلمان، تروتسکی امید به اصلاح کمونیسم را از دست داد و از پیروان خود خواست تا احزاب انقلابی خود را تأسیس کنند و انترناسیونال چهارم را تشکیل دهند. این جنبش (که شاخة امریکایی آن حزب کارگران سوسیالیست بود) چیزی بیش از یک سازمان در سایه بود. با تأسیس انترناسیونال چهارم استالین بیش از پیش خطر را احساس میکرد برای همین باید هر طور شده تروتسکی را از راه بر میداشت. در نتیجة تلاشهای استالین، تروتسکی در سال 1935 مجبور شد به نروژ نقل مکان کند و در سال 1936 تحت فشار شوروی مجبور به درخواست پناهندگی از مکزیک شد.
تروتسکی خودش میدانست استالین دست از سرش بر نمیدارد، او مردی بود که در جنگ داخلی شوروی پیروز شد، در کنار لنین برای انقلاب مبارزه کرد و با اینکه طرد و اخراج شد اما اینها برای استالین کافی نبود، او رقیب سرسخت استالین برای رهبری بود برای همین استالین هر کاری که میتوانست کرد تا او را صحنة تاریخ حذف کند، استالین حتی تا جایی پیش رفت که در عکسها تروتسکی را حذف کرد، اما تروتسکی با نوشتن «تاریخ انقلاب روسیه» در تبعید نگذاشت که استالین روایت تحریفشدة خودش را از انقلاب روسیه ارائه دهد. تحت نظارت استالین کتاب «تاریخ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی» منتشر شد که به زعم تروتسکی «کاملترین سند جعلی و ساختگی بود که در آن واقعیات و اسناد با این همه تزویر و ریا بهمنظور تجلیل و تکریم یک شخص واحد، یعنی آقای استالین دگرگون و دستکاری شده یا به سادگی از سیر حوادث حذف شده باشند.»
دربارة تاریخ انقلاب روسیه
«تاریخ انقلاب روسیه» تروتسکی روایت یکی از مهمترین افرادی است که از نزدیک در انقلاب روسیه نقش داشته است. گرچه روایت تروتسکی اصلاً بیطرفانه نیست اما یکی از مهمترین منابع دربارة انقلاب روسیه است. این اثر به هیچ عنوان بر خاطرات شخصی نویسنده متکی نیست و مشارکت او در مبارزه رابطة مستقیم با حوادث را ملموستر میکند.
این اثر در سه بخش نوشته است و تاریخچة مفصلی از انقلاب روسیه ارائه میدهد.تروتسکی با ارائة توضیحی از چرایی ظهور انقلابها و تفاوت آنها با سایر اشکال تغییر حکومت، حتی تغییرات خشونتآمیز، آغاز میکند. موضع او این است که دخالت تودهها کلیدی است ـ زمانی که مردم ناگهان احساس کنند نمیتوانند رژیم موجود را تحمل کنند، به نقطة اوج میرسد.
تروتسکی در ادامه پیشینة تاریخی را توضیح میدهد که روسیه را به نقطه اوج انقلابی رساند. استدلال او به طور خلاصه این است که روسیه به دلایل جغرافیایی و فرهنگی از نظر سیاسی و اقتصادی یک کشور عقب مانده بود، به طوری که وقتی تحت فشار قدرتهای متجاوز غربی برای صنعتی شدن و مدرن شدن قرار گرفت، این کار را با پرش از برخی از مراحل انجام داد که کشورهای توسعه یافته قبلاً از آن عبور کرده بودند. او این را قانون توسعة ترکیبی مینامد.
تروتسکی سپس از رومانوفها و حامیان آنها صحبت میکند، و اینجاست که هرگونه تظاهر به بیطرفی یا تعادل بهطور کامل از بین میرود. او آنها را با دیگر سلطنتهای سرنگونشده در انقلابهای قبلی، بهویژه فرانسویها و انگلیسیها مقایسه میکند. خشم و تحقیر او در هر کلمهای به چشم میخورد، و در حالی که پادشاهان سرنگونشده مختلف ضعیف و حقیر نشان داده میشوند، او بیشتر تقصیرها را به گردن ملکهها میاندازد. بخشهای بعدی به شرح بسیار دقیق از فوریة تا اکتبر 1917 تا زمانی که بلشویکها به قدرت رسیدند میپردازد.
کتاب تاریخ انقلاب روسیه لئون تروتسکی با ترجمة سعید باستانی از سوی نشر نیلوفر منتشر شده است.
0 دیدگاه